شوشتر در دوره عباسیان
تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, | 11:40 | نویسنده : ایمان
چنانکه گفته شد در دورة عباسیان سلسله هایی در ایران تاسیس شدند که شامل دو دسته بودند. دسته ای که سیادت روحانی خلیفه را قبول نداشتند؛ و دسته دیگر که خلیفه را بر خود امیرالمؤمنین می دانستند. اگر چه این دو دستگی و دریافت مالیاتهای متعدد از سوی عمال خلیفه و همچنین وجود ناامنی های متعدد و وقوع زلزله سال 444ه.ق و سال 478ه.ق و سیل ها و بیماریهای گوناگون در ایالت خوزستان موجب شده بود که برخی از شهرها وضعیت چندان مناسبی نداشته باشند، ولی در هر حال در دوره عباسیان اوضاع نسبت به دوره اموی بهتر بود و پاره ای اقدامات عمرانی در خوزستان و خصوصا در شوشتر صورت پذیرفت. در سال 590 ه.ق که خوزستان در دست مخالفان خلافت بود، مؤید الدین وزیر خلیفه عباسی، الناصر الدین الله به فتح خوزستان گمارده شد. وی همراه سپاهیان خود توانست بر خوزستان مسلط شود و در سال 591 ه.ق شوشتر را به تصرف در آورد. شوشتر که همواره به عنوان یکی از شهرهای مهم قلمرو اسلامی محسوب می گردید، در زمان عباسیان نیز جایگاه خود را حفظ نمود و به لحاظ داشتن موقعیت ویژه همواره مورد توجه حکومت مرکزی و مخالفان بود، و هر کدام از طرفین سعی می کرد تا تسلط خود را بر آن حفظ نماید. و متاسفانه همین موضوع نیز باعث شد تا همواره این شهر مورد تاخت و تاز و ویرانی بیشتر قرار گیرد. یعقوب لیث صفاری در عسکر مکرم و شوشتر یعقوب لیث، عیاری از دیار سیستان بود که علیه عباسیان قیام نمود و با خلیفه وقت در افتاد و برای استقلال سرزمین خود جانانه رزمید. او در سال 237 ه.ق/851م در سیستان سپاهیان و مجاهدانی (مطوعه) به دور خود جمع کرد و قبل از همه، با خوارج به جنگ پرداخت. پس از آن صالح بن نصر و درهم بن نصر، عمال خلیفه را در هم شکست و آخرین باز مانده طاهریان را که نمایندة خلیفه در خراسان به شمار می رفت از میان برداشت. در این زمان اوضاع داخلی خلافت عباسی چنان در هم آشفته شده بود که خلفا فقط به اطاعت اسمی و ظاهری یعقوب راضی بودند. لیکن یعقوب با حملات خود مناطق فارس،‌ مازندران، گیلان و خوزستان را تحت سلطه خویش درآورد و این موقعیت موجب شد که خلیفه طخارستان، سیستان و سند را هم رسما در اختیار یعقوب بگذارد. چون یعقوب به خوزستان لشک کشید و خلیفه، المعتمد بالله خبر جنبش او را شنید،‌ اسماعیل بن اسحاق بغراج را به نمایندگی نزد او فرستاد و سپس به وی خبر داد که خراسان و گرگان و ری و فارس و شرطه بغداد را به یعقوب واگذار کرده است. ولی یعقوب به خلیفه خبر داد که از آنچه داده شده خشنود نیست و باید به درگاه معتمد برسد. یعقوب پس از آنکه وارد خوزستان شد در عسکر مکرم مستقر گردید و سپس به شهر واسط لشکر کشید و از آنجا به محلی به نام دیرالعاقول رفت. معتمد نیز وقتی از نقشه یعقوب مطلع گشت، برادرش موفق را به جنگ او فرستاد. جنگ سختی در گرفت، لشکریان موفق منهزم شدند و گریختند. ولی موفق چون اوضاع را چنین دید خود مستقیما وارد جنگ شد و بسیاری از سپاهیان یعقوب کشته شدند و خود یعقوب نیز زخمی گردید. ابن خلدون در این باره می نویسد: «شکست در سپاه یعقوب افتاد و منهزم گشت و موفق لشکرگاه یعقوب را تاراج کرد، چنانکه قریب به ده هزار از چارپایان به دستش افتاد.» قیام یعقوب مصادف با قیام زنگیان در نواحی بصره و اهواز و بحرین گردید. زنگیان با تصرف اهواز در 256ه.ق/870م راه ورود به خوزستان و فارس را به تصرف خود در آورده بودند. یعقوب نخواست که از راه اتحاد با زنگیان از کمک آنان بهره مند شود، و توأمان به دستگاه رو به زوال خلافت حمله ببرد. و شاید یکی از علل شکست یعقوب در مقابل خلیفه نیز همین باشد. احتمال دارد یکی از علل عدم اتحاد یعقوب با زنگیان در انحرافات مذهبی آنها بوده باشد. یعقوب پس از اینکه در جنگ باسپاهیان خلیفه شکست خورد به خوزستان مراجعت و در جندی شاپور فرود آمد. صاحب الزنج (رهبر زنگیان) فردی نزد او فرستاد و وی را تحریض کرد به میدان نبرد بازگردد، و او را وعدة‌ یاری علیه خلیفه داد. ولی یعقوب در پاسخ نوشت : *( قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون …)* اما علیرغم عدم تمایل یعقوب به زنگیان، محمد بن عبیدالله عامل وی در اهواز با توجه به نفوذ زنگیان در این شهر سعی در ایجاد ارتباط با صاحب الزنج داشت. به طوری که ابن خلدون می نویسد: «محمد بن عبیدالله عامل یعقوب در اهواز با صاحب الزنج مکاتبه می کرد و می خواست با هر دو چنان مدارا کند که در مقام خود باقی بماند. صاحب الزنج نیز اجابت کرد. ولی به شرطی که علی بن ابان ]یکی از سرداران صاحب الزنج[ متولی امور آن بلاد باشد و او خلیفة او. پس در تستر (شوشتر) اجتماع کردند. در تستر در روز جمعه که خطبه نماز می خواندند، بنام معتمد و یعقوب خطبه خواندند، و از صاحب الزنج نام نبردند. علی بن ابان خشمگین شد، و روانه اهواز گردید. چون احمد بن لیثویه این خبر بشنید، به تستر آمد. و با محمد بن عبیدالله نبرد کرد. محمد بن عبیدالله منهزم شد و در تستر پناه گرفت. به علی بن ابان نیز خبررسید که احمد بن لیثویه آهنگ نبرد با او دارد. این بود که به سوی احمد روان شد، و میانشان نبردی سخت درگرفت. در این نبرد علی بن ابان شکست خورد و جماعتی از یاران و سپاهیانش کشته شدند. او توانست خود را که مجروح شده بود برهاند، و از تستر به اهواز برساند ولی مجدداً برادر خودخلیل را با سپاهی به جنگ احمدبن لیثویه فرستاد، و در عسکر مکرم میانشان جنگ در گرفت اما دوباره زنگیان منهزم شدند و نزد علی بن ابان رفتند.» سرانجام نه یعقوب لیث و نه قیام زنگیان به رهبری علی بن محمد (صاحب الزنج) هیچکدام نتوانستند کاری از پیش ببرند بلکه هر دو منهزم گشته، مجددا سر رشتة امور به دست خلافت عباسی افتاد و حملات متعدد این دو قیام، خاصة زنگیان، موجب گردید که شهرهای بسیار به آتش کشیده شود و عدة بسیاری از مردم به قتل برسند و کشاورزی و زراعت از رونق بیفتد و کشاورزان خانه و زندگی خود را از دست بدهند و لطمات زیادی را متحمل شوند.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







پیچک